کاتی ناتالی نایت و جین وایلد منحرف با سیکی ویدیو دوست ناتالی رابطه جنسی دارند
جانشین پروری. استالکر دو دوست ترسیده را شگفت زده می کند و لذت بردن از پیچ و خم او را تماشا می کند. صحنه باز می شود به ضربتی طولانی از بکی (ناتالی نایت) به تنهایی و به سرعت در خیابانی قدم می زند. وضعیت او متشنج است ، حالت او مضطرب است. او سعی می کند مستقیم به جلو خیره شود اما گاهی از بالای شانه خود نگاه می کند. او به وضوح دچار پارانوئید است که تحت تعقیب است اما ما کسی را نمی بینیم. وقتی از مسیری می گذرد و به خانه اش نزدیک می شود ، سرعت او افزایش می یابد. ترس او بهترین نتیجه را از او می گیرد و او با یک دویدن وحشت زده به سمت در ورودی در می آید. او دیوانه وار کیف خود را برای یافتن کلیدهای خانه می کند. او آنها را رها می کند ، به خودش قسم می دهد ، اما سریع آنها را می گیرد و قفل در را باز می کند. با عجله به داخل می رود و در را پشت سرش می بندد. بکی در را پشت سرش قفل می کند و خیالش راحت می شود. اگرچه مردد است ، اما از پنجره به بیرون نگاه می کند. بکی با ترس فریاد می زند و از پنجره عقب می رود. گوئن (جین وایلد) بی حرکت در خیابان ایستاده و به بکی خیره شده است. CUT TO TITLE روز بعد ، بکی دوست خود میچل (ناتان برونسون) را به خانه خود دعوت می کند و توضیح می دهد که گوئن (دوست دختر سابق سابق بکی) او را تعقیب می کند. او می خواهد که او همراهی و امنیت خود را حفظ کند ، اما میچل سیکی ویدیو موافقت می کند. بعداً همان شب ، بکی و میچل روی کاناپه نشسته اند و تلویزیون تماشا می کنند. بکی به طرف میچل پیچیده است ، بدیهی است که هنوز به دنبال راحتی است ، اگرچه توجه او به تلویزیون است. میچل نگاهی بین تلویزیون و بکی می اندازد. لحظه ای تردید می کند اما بازویی به دور او می گذارد. او بازوی او را می پذیرد ، زیرا وقتی راحت می شود و در آن چنگ می زند ، خیلی از آن استفاده نمی کند. او سخت تلاش می کند تا لبخند نزند ، اما بی گناه خوشحال است که بکی در آغوشش افتاده است. روشن می شود که برای او این یک حرکت عاشقانه نیست ، فقط یک نوازش دوستانه است. میچل ناامید به نظر می رسد اما به نظر نمی رسد که بخواهد این مسئله را با شدت بیشتری پیش ببرد. ناگهان یک تصادف شدید هر دو را به وحشت می اندازد. بکی وحشت زده است و میچل در مقابل او روی پای خود می پرد و از او محافظت می کند. میچل به بکی می گوید که سر جایش باقی بماند و به آرامی به سمت درب پشتی می رود ، ساختمان تعلیقی که در جستجوی گوئن است. درست زمانی که به نظر می رسد گوئن ظاهر می شود ، معلوم می شود که هیچ نیست. میچل خیالش راحت می شود و شروع می کند به بکی بگوید اما وقتی برمی گردد ، می بینیم که بکی پشت سرش مراقب اوست ، بی توجه به گوئن که پشت سرش ایستاده است. میچل به بکی فریاد می زند که وحشت زده است و به سمت او می دوید. گوئن اعتراف می کند که وسواس زیادی به بکی داشته و می خواهد او را فریب دهد. او شروع به دستکاری میچل می کند تا به دنبال بکی نیز باشد. میچل سعی می کند مقاومت کند ، اما پس از دستکاری بیشتر توسط گوئن ، اعتراف می کند که به بکی احساساتی دارد. میچل اعتراف می کند که از نادیده گرفته شدن احساس ناراحتی می کند. گوئن به سرش ادامه می دهد تا زمانی که میچل پیشنهاد می کند که آنها فاک شوند. بکی هنوز مردد است اما پس از اینکه گوئن قول داد که بعد از آن او را تنها خواهد گذاشت ، موافقت می کند. گوئن پوزخندی می زند و آماده است تا در نهایت به خواسته خود برسد ...
مدت زمان:
00:48