عزیزم النا کوشکا توسط یک ویدیو کس شکارچی لعنتی شد و یک کرمیپ گرفت
آینده تاریک: نگران نباشید! به نامزد - بهترین کارگردانی هنری ، AVN 2020 FUTURE DARKLY - DON'T PANIC COPP MUST TRADE SEX FOR BURVAL AFTER THE WORLD ENDS SCENE در یک زن و شوهر ، جیکوب (لوگان پیرس) و کاتلین (النا کوشکا) ، دست در دست یکدیگر و مدرن راه می رود خیابان شهر آنها به تازگی شام را ترک کرده اند و با صحبت های کوچکشان مشخص می شود که این زوج به تازگی با هم نقل مکان کرده اند. آنها به گوشه ای می آیند و مکث می کنند تا لحظه ای حساس را به اشتراک بگذارند. در حالی که آنها می بوسند ، دوش ماهواره ها آسمان را پشت سر آنها قرار می دهند ، قبل از اینکه به زمین بیفتند و منفجر شوند. این زوج به سختی وقت دارند قبل از اینکه همه چیز وزوز شود و سفید شود ، واکنش نشان دهند. برش به عنوان صفحه شش هفته بعد کاتلین به آرامی چشمان خود را باز می کند. او زیر یک قالپوش جمع شده است و دقیقاً همان لباس قبلی را می پوشد ، با این تفاوت که اکنون کثیف و کثیف است. موهای قدیمی او چرب است و با تار کشیده شده است. خاک صورتش را خط کشیده است. در حالی که برزنت را عقب می کشد ، متوجه می شود که دوست پسرش جیکوب گم شده است. دختر وحشت زده می پرد و به پایش می پرد و به دنبال تخته چوبی می گردد که کنارش نگه داشته است. در حالی که او آن را می گیرد ، یعقوب با یک کوزه آب به گوشه می آید. او همچنین همان لباس را پوشیده است که از خاک و کثیفی پوشیده شده است. او تراشیده نشده و یک تکه فلز خام را حمل می کند. کاتلین با عجله در آغوش او می پرسد آیا غذایی پیدا کرده است اما دوست پسر او از او می خواهد ساکت باشد. شخصی در راه است و او مطمئن نیست که آنها خوب هستند یا نه. کاتلین با عجله شروع به جمع آوری وسایل خود می کند. 'او ممکن است بد نباشد. او ممکن است چیزی بداند ، مانند زنی که ما را در ابتدا عقب راند. ' او ادامه می دهد. کاتلین از او می پرسد که چگونه به نظر می رسد. جیکوب پاسخ می دهد که او بسیار معمولی به نظر می رسد. آنها تصمیم می گیرند به او نزدیک شوند. برش داخل ساختمان متروکه زن و شوهر به پنجره نزدیک می شوند و شانه مردی به قاب می رود. او مردی است که یعقوب قبلاً دید ، راننده دیگری. این زوج سلاح های خود را بر روی بازوهای خود تکان می دهند و به مرد می گویند منظورشان ضرری نیست. آنها می خواهند بدانند آیا او اطلاعاتی دارد یا خیر. مرد مردد است قبل از اینکه سرش را به آرامی از در بیرون کند. او می گوید: "شما اول به من بگویید." این زوج قبل از اینکه جیکوب پاسخ دهد که شنیده اند یک سیارک است به یکدیگر نگاه می کنند. هیچ چیز کار نمی کند. بدون GPS ، بدون اینترنت ، بدون برق. مرد قبل از پاسخ دادن مکث می کند: "شنیدم هسته ای است ، اما فقط 13 نفر دیگر را ملاقات کرده ام." "او مکث می کند ، قبل از اضافه کردن" من همچنین می دانم که مقداری آب کجاست. 'کاتلین می پرید و می خواست بداند کجاست. مرد کمی سرش را بیرون می اندازد و می گوید به آنها می گوید اما به شرطی که ابتدا مقداری از آب خود را به او بدهند. یعقوب کوزه را محکم در دست می گیرد. او قبل از اینکه کاتلین او را وادار به انجام این کار کند ، گزینه های خود را می سنجد. جیکوب موافقت می کند و مرد ظرف پلاستیکی کثیفی را بیرون می آورد. یعقوب آن را پر می کند و مرد مشتاقانه آن را می گیرد ، قبل از اینکه به آنها بگوید چاهی در دو مایلی جاده وجود دارد. او در داخل ناپدید می شود و زن و شوهر به راه خود ویدیو کس ادامه می دهند. برش به وسط هیچ جا. این زوج از زیر آفتاب سوزان عبور می کنند ، هیچ چیز در چشم نیست. کوزه آنها خالی است و هر دو ناامید شده اند. آنها قبل از برخورد با جسمی که در جاده افتاده است ، درباره آب بحث می کنند. با نگاه کردن به آن ، آنها از جیب فرد ریشه می کنند اما فقط یک تلفن مرده پیدا می کنند. کاتلین ادعا می کند که گرسنه است و جیکوب به او می گوید که آب مهمتر است. آنها باید پیاده روی خود را ادامه دهند. گوشی را به خاک می اندازد. در حالی که زن و شوهر به خانه خالی بزرگی می رسند ، به جاده ای سنگریزه بریده می شوند. جیکوب می گوید: "احتمالاً قبلاً مورد حمله قرار گرفته است." اما کاتلین از آنها می خواهد که بررسی کنند. به جلوی در می روند و وارد می شوند. برش به داخل خانه هنوزم هسست. هیچ چراغی روشن نیست ، مگر نور طبیعی که وارد می شود. جیکوب به کاتلین می گوید منتظر بمانید تا بقیه خانه را بررسی کند. در حالی که او عصبی تنها می ایستد ، شروع به نگاه به اطراف می کند. یک فنجان قهوه روی میز است. داخلش کپک زده است. او یک مداد را لکه دار می کند و آن را بر می دارد و آن را در جیب خود می کند. سپس او چیزی را می بیند که او را شوکه می کند: یک چراغ سوسو زدن از پشت در بسته. او فریاد می زند و به جیکوب می پردازد. 'همانطور که به شما گفتم کاتلین به نور اشاره می کند. این زوج با شوک به هم خیره شده اند. آنها از زمان وقوع آن حتی یک چراغ روشن هم ندیده اند. یعقوب از دوست دخترش محافظت می کند ، به آرامی در را باز می کند تا کتابخانه ای را نشان دهد که چندین چراغ روغن در حال سوختن است. در وسط طبقه ، انبوهی از قوطی های ماهی تن قرار دارد. چشمان این زوج گشاد شده و به آنها ضربه می زنند. این غذای بیشتری نسبت به هفته های گذشته دارد. آنها سعی می کنند آنها را بجوند و به زمین بکوبند و با کتابها آنها را باز کنند. کاتلین حتی سعی می کند از مدادی که در ناامیدی پیدا کرده استفاده کند. هیچ چیزی. آنها از ناامیدی فرو می روند زیرا لوله تفنگ به آرامی از پشت پرده گوشه اتاق بیرون می زند. مردی با لباسهای تاکتیکی تمیز و موهای پشت چرب شده بیرون می آید. به آنها می گوید یخ بزنید. جیکوب دوست دختر خود را سپر می کند و از مرد می خواهد که سلاح خود را زمین بگذارد. آنها افراد بدی نیستند ، آنها فقط در حال عبور هستند. مرد از آنها می پرسد که چه می دانند. آنها با عصبانیت پاسخ می دهند که ممکن است یک سیارک باشد
